سایهای از چهلسالگی پدرم را میبینم؛ با موهای کمپشتتر، ابروهای پرتر، چشمانی که کمتر میخندند، دستانی که بیشتر میلرزند. بخشی از آرزوهایش برای کسی که میخواست باشد و باشم را تحقق بخشیدهام و بخشی را نه. زمزمههای بحران میانسالی در گوشم میپیچد؛ از خودم میپرسم حالا که به نیمهی راه نزدیک میشوم، یا شاید آن را پشت سر گذاشتهام؛ کسی هستم که میخواستم باشم؟
ساعت یک نصفه شب بازدید : 317
سه شنبه 15 ارديبهشت 1399 زمان : 19:23